1- شهید رحیمی :
میگویند باید امام زمان ( اللهم عجل لولیک الفرج ) بیاید و کارها را درست کند ولی منتظران او باید بدانند که اول امام زمان ( اللهم عجل لولیک الفرج ) منتظر شماست .
فریاد تمنای ظهورش چو به پا خواست فریاد زدم بر سر دل شرم کن از خواست
خوانیم حقیقت به خدا نیست به جز این ما غایب و او منتظر آمدن ماست
2- شهید علی فرخروز :
ای خمپارهها و گلولهها بدنم را سوراخ سوراخ کنید تا شاید قطرههای خونی که از بدنم به زمین ریخته میشود فرج مولایم و فرماندهام امام زمان ( اللهم عجل لولیک الفرج ) را نزدیک گرداند .
3- شهید دهقانی :
آقا امام زمان ( اللهم عجل لولیک الفرج ) را از یاد نبرید .
4- شهید احمدی :
مبادا خدای ناکرده عملی از ما سر بزند که امام زمان ( اللهم عجل لولیک الفرج )مان پیش خدا شرمنده شود .
5- شهید اکبری عنا :
باید زمینهسازی شود تا امام زمان ( اللهم عجل لولیک الفرج ) تشریففرما شوند تا ما از ته قلب همه شب و روز دعا کنیم ایشان نخواهد آمد .
6- شهید عباس بازرگان :
بدانید که ظهور حضرت مهدی خیلی نزدیک است و خود را برای حضور آن حضرت آماده سازید
7- شهید دشتابی:
امام زمان ( اللهم عجل لولیک الفرج )تان را بشناسید و معرفت خود را نسبت به ایشان زیاد کنید
گریه امام زمان ( اللهم عجل لولیک الفرج )(عج) در مصیبت حضرت ابوالفضل علیه السلام
جناب حجتالاسلام آقاى قاضى زاهدى گلپایگانى مىفرماید: من در تهران از جناب آقاى حاج محمد على فشندى که یکى از اخیار تهران است، شنیدم که مىگفت: من از اول جوانى، مقیّد بودم که تا ممکن است گناه نکنم و آنقدر به حج بروم تا به محضر مولایم حضرت بقیةاللّه، روحى فداه، مشرف گردم. لذا سالها به همین آرزو به مکه معظمه مشرف مىشدم.
در یکى از این سالها که عهدهدار پذیرایى جمعى از حجاج هم بودم، شب هشتم ماه ذیحجه با جمیع وسائل به صحراى عرفات رفتم تا بتوانم قبل از آن که حجاج به عرفات بیایند، براى زوارى که با من بودند جاى بهترى تهیه کنم. تقریبا عصر روز هفتم بارها را پیاده کردم و در یکى از آن چادرهایى که براى ما مهیا شده بود، مستقر شدم. ضمنا متوجه شدم که غیر از من هنوز ***ى به عرفات نیامده است. در آن هنگام یکى از شرطههایى که براى محافظت چادرها در آنجا بود، نزد من آمد و گفت: تو چرا امشب این همه وسائل را به اینجا آوردهاى؟ مگر نمىدانى ممکن است سارقان در این بیابان بیایند و وسائلت را ببرند؟ به هر حال حالا که آمدهاى، باید تا صبح بیدار بمانى و خودت از اموالت محافظت بکنى. گفتم: مانعى ندارد، بیدار مىمانم و خودم از اموالم محافظت مىکنم.
آن شب در آنجا مشغول عبادت و مناجات با خدا بودم و تا صبح بیدار ماندم تا آن که نیمههاى شب دیدم سید بزرگوارى که شال سبز به سر دارد، به در خیمه من آمدند و مرا به اسم صدا زدند و فرمودند: حاج محمدعلى، سلام علیکم. من جواب سلام را دادم و از جا برخاستم. ایشان وارد خیمه شدند و پس از چند لحظه جمعى از جوانها که تازه مو بر صورتشان روییده بود، مانند خدمتگزار به محضرش رسیدند. من ابتدا مقدارى از آنها ترسیدم، ولى پس از چند جمله که با آن آقا حرف زدم، محبت او در دلم جاى گرفت و به آنها اعتماد کردم. جوانها بیرون خیمه ایستاده بودند ولى آن سید داخل خیمه تشریف آورده بود. ایشان به من رو کرد و فرمود: حاج محمد على! خوشا به حالت! خوشا به حالت! گفتم: چرا؟
فرمودند: شبى در بیابان عرفات بیتوته کردهاى که جدم حضرت سیدالشهداء اباعبداللّهالحسین علیه السلام هم در اینجا بیتوته کرده بود. من گفتم: در این شب چه باید بکنیم؟ فرمودند: دو رکعت نماز مىخوانیم، در این نماز پس از حمد، یازده مرتبه قلهواللّه بخوان.
لذا بلند شدیم و این عمل را همراه با آن آقا انجام دادیم. پس از نماز آن آقا یک دعایى خواندند که من از نظر مضامین مانند آن دعا را نشنیده بودم. حال خوشى داشتند و اشک از دیدگانشان جارى بود. من سعى کردم که آن دعا را حفظ کنم ولى آقا فرمودند: این دعا مخصوص امام معصوم است و تو هم آن را فراموش خواهى کرد. سپس به آن آقا گفتم: ببینید آیا توحیدم خوب است؟ فرمود: بگو. من هم به آیات آفاقیه و انفسیه بر وجود خدا استدلال کردم و گفتم: من معتقدم که با این دلایل، خدایى هست. فرمودند: براى تو همین مقدار از خداشناسى کافى است. سپس اعتقادم را به مسئله ولایت براى آن آقا عرض کردم. فرمودند: اعتقاد خوبى دارى. بعد از آن سؤال کردم که: به نظر شما الآن حضرت امام زمان ( اللهم عجل لولیک الفرج )(عج) در کجا هستند. حضرت فرمودند: الان امام زمان ( اللهم عجل لولیک الفرج ) در خیمه است.
سؤال کردم: روز عرفه، که مىگویند حضرت ولىعصر(عج) در عرفات هستند، در کجاى عرفات مىباشند؟ فرمود: حدود جبلالرحمة. گفتم: اگر ***ى آنجا برود آن حضرت را مىبیند؟ فرمود: بله، او را مىبیند ولى نمىشناسد.
گفتم: آیا فردا شب که شب عرفه است، حضرت ولىعصر(عج) به خیمههاى حجاج تشریف مىآورند و به آنها توجهى دارند؟ فرمود: به خیمه شما مىآید؛ زیرا شما فردا شب به عمویم حضرت ابوالفضل علیهالسلام متوسل مىشوید.
در این موقع، آقا به من فرمودند: حاجّ محمدعلى، چاى دارى؟ ناگهان متذکر شدم که من همه چیز آوردهام ولى چاى نیاوردهام. عرض کردم: آقا اتفاقا چاى نیاوردهام و چقدر خوب شد که شما تذکر دادید؛ زیرا فردا مىروم و براى مسافرین چاى تهیه مىکنم.
آقا فرمودند: حالا چاى با من. از خیمه بیرون رفتند و مقدارى که به صورت ظاهر چاى بود، ولى وقتى دم کردیم، به قدرى معطر و شیرین بود که من یقین کردم، آن چاى از چایهاى دنیا نیست، آوردند و به من دادند. من از آن چاى دم کردم و خوردم. بعد فرمودند: غذایى دارى، بخوریم؟ گفتم: بلى نان و پنیر هست. فرمودند: من پنیر نمىخورم. گفتم: ماست هم هست. فرمودند: بیاور، من مقدارى نان و ماست خدمتشان گذاشتم و ایشان از نان و ماست میل فرمودند.
سپس به من فرمودند: حاج محمدعلى، به تو صد ریال (سعودى) مىدهم، تو براى پدر من یک عمره به جا بیاور. عرض کردم: اسم پدر شما چیست؟ فرمودند: اسم پدرم «سید حسن» است. گفتم: اسم خودتان چیست؟ فرمودند: سید مهدى. من پول را گرفتم و در این موقع، آقا از جا برخاستند که بروند. من بغل باز کردم و ایشان را به عنوان معانقه در بغل گرفتم. وقتى خواستم صورتشان را ببوسم، دیدم خال سیاه بسیار زیبایى روى گونه راستشان قرار گرفته است. لبهایم را روى آن خال گذاشتم و صورتشان را بوسیدم.
پس از چند لحظه که ایشان از من جدا شدند، من در بیابان عرفات هر چه این طرف و آن طرف را نگاه کردم ***ى را ندیدم! یک مرتبه متوجه شدم که ایشان حضرت بقیةاللّه، ارواحنا فداه، بودهاند، به خصوص که اسم مرا مىدانستند و فارسى حرف مىزدند! نامشان مهدى(عج) بود و پسر امام حسن عسکرى علیه السلام بودند.
بالاخره نشستم و زار زار گریه کردم. شرطهها فکر مىکردند که من خوابم برده است و سارقان اثاثیه مرا بردهاند، دور من جمع شدند، اما من به آنها گفتم: شب است و مشغول مناجات بودم و گریهام شدید شد.
فرداى آن روز که اهل کاروان به عرفات آمدند، من براى روحانى کاروان قضیه را نقل کردم، او هم براى اهل کاروان جریان را شرح داد و در میان آنها شورى پیدا شد.
اول غروب شب عرفه، نماز مغرب و عشا را خواندیم. بعد از نماز با آن که من به آنها نگفته بودم که آقا فرمودهاند: «فردا شب من به خیمه شما مىآیم؛ زیرا شما به عمویم حضرت عباس علیه السلام متوسل مىشوید.» خود به خود روحانى کاروان روضه حضرت ابوالفضل علیه السلام را خواند و شورى برپا شد و اهل کاروان حال خوبى پیدا کرده بودند، ولى من دائما منتظر مقدم مقدس حضرت بقیةاللّه، روحى و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء، بودم.
بالاخره نزدیک بود روضه تمام شود که کاسه صبرم لبریز شد. از میان مجلس برخاستم و از خیمه بیرون آمدم، ناگهان دیدم حضرت ولىعصر(عج) بیرون خیمه ایستادهاند و به روضه گوش مىدهند و گریه مىکنند، خواستم داد بزنم و به مردم اعلام کنم که آقا اینجاست، ولى ایشان با دست اشاره کردند که چیزى نگو و در زبان من تصرف فرمودند و من نتوانستم چیزى بگویم. من این طرف در خیمه ایستاده بودم و حضرت بقیةاللّه، روحىفداه، آن طرف خیمه ایستاده بودند و بر مصائب حضرت ابوالفضل علیه السلام گریه مىکردیم و من قدرت نداشتم که حتى یک قدم به طرف حضرت ولىعصر(عج) حرکت کنم. بالاخره وقتى روضه تمام شد، حضرت هم تشریف بردند.
منبع:
برگرفته از: آثار و برکات حضرت امام حسین علیه السلام، ص23، قضیه 5.
بلند شدن به احترام امام زمان ( اللهم عجل لولیک الفرج ) عج چاپ ارسال به دوست
این بلند شدن ما نیز به پیروی از پیشیوایانمان است. خودسرانه و من در آوردی نیست. کارهای ما به دستور و راهنمایی رهبرانمان یعنی ائمه معصومین علیهم السلام است.
امام هشتم امام علی ( درود خدا براو و خاندان پاکش) ( درود خدا براو و خاندان پاکش) ابن موسی الرضا ع پنجاه و دو سال قبل از ولادت امام زمان ( اللهم عجل لولیک الفرج ) رحلت کردند، رحلت امام رضا ع در سنه 202 یا در سنه 203 هجری قمری، و تولد امام زمان ( اللهم عجل لولیک الفرج ) در سنه 255 هجری مطابق نهر یا سنه 256 مطابق کلمه نور بوده است، حضرت امام رضا ع جد جد امام زمان ( اللهم عجل لولیک الفرج ) یعنی جد حضرت امام هادی ع بوده اند و حدود پنجاه و دو سال قبل از تولد امام زمان ( اللهم عجل لولیک الفرج ) عج به شهادت رسیده اند.
با این حال امام رضا ع وقتی که نام امام زمان ( اللهم عجل لولیک الفرج ) ما برده می شد، از جا بلند می شدند دست بر سر می نهادند و درود و تحیات بر امام زمان ( اللهم عجل لولیک الفرج ) عج می فرستادند(1) ما نیز به جهت جلب توجه امام زمان ( اللهم عجل لولیک الفرج ) عج وقتی به این لقب خاص حضرت می رسیم، بر می خیزیم و دست بر سر می گذاریم و بر حضرت صلوات و تحیت می فرستیم. وقتی که حضرت این کار را ببینند و تحیت ما را جواب دهند، گمراهی و غوایت و تیرگی اضلال شیطان بر طرف می شود.
1. منتهی الامال ج 2 ص 865
- مرحوم حلبی
یعنی انسان در خود فرو برود و فارغ از هرگونه فکر و اذهان و آنچه در طبیعتش هست کنار بگذارد و در اصل (وجه الله ) محسوب شود .
همچنان امیر المومنین و تیر و نماز .
ذکر خفی مراتبی دارد :
1- حالت مراقبه :
2- خرق عادت
3- خلسه
4- فنا فی الله
در ذکر خفی باید در خود غرق شویم و هیچ ندانیم جز خدا و خدایی شدن
ذکر خفی گاهی برای حضور قلب و گاهی برای تقرب به خداست که جنبه هدایت دارد
ذکر حضور قلب مانند : یا کریم ، یا رحیم ، یا الله و...
ذکر تقرب مانند : لا اله الا الله ، یونسیه و ... که نشان دهنده عظمت خداست
وقتی در حال سرور و ذوق هستیم می توانیم مولودی و تواشیح در مدح ائمه زمزمه نماییم تا غرق شویم
ذکر خفی وجلی انتخابش بر عهده شخص و یا استاد عامل وی است و هر ذکری که در دل غوغا کند ذکر شاخص گویند
در توضیحات بعدی بیشتر در صورت نیاز توضیح خواهم
ذکر یونسیه
باری «الحَمدُ للهِ عَلی کُلِّ حالٍ» 1 از «ذِکر» سوال شده بود، گرچه زیاد است ولی مناسب حال و مقام که در قرآن، منصوص و در کلمات معصومین مأثور است، ذکر یونسیه: (لا إلهَ إلاّ اَنت سُبحانَکَ اِنّی کُنتُ مِنَ الظّالِمین) 2 است که نتیجه آن در خود قرآن منصوص است: (وَ نَجَّینَاهُ مِنَ الغَمِّ وَ کَذلِکَ نُنجِی المُومِنین). 3 و چون غم سالک، خلاصی از سِجن(زندان) طبیعت است؛ باید این مقصد بزرگ منظور بوده باشد، که نتیجه نجات از سِجن طبیعت، ارتقا به عالم قُدس است. و بدیهی است که این قِسم از نتایج، تابع لقلقه لسان 4 نیست، توجه مخصوص به مذکور(آنچه گفته میشود) لازم دارد و فنا در مذکور، نتیجه نجات از سِجن طبیعت و ملازم با «بقاء بالله» است
و مشایخ میفرمودند که اقلاً چهارصد مرتبه ذاکر در سجده باشد- که اشرف حالات عبودیّت است- خیلی خوب است، خرده خرده باید زیاد شود. شاید بعضی که میشناسید، دو ساعت یا زیادتر این سجده را ادامه دادهاند. بهترین اوقات، وقت سحر یا بعد از نماز عشا که وقت انحدار (پایین رفتن) 5 غذا است که نه معده پر و نه چندان خالی و ضعیف است. و البته توجه به مذکور عَلَی الاتّصال لازم است، تا غلبه حال دست دهد،
و روزنه به عالم ملکوت باز شود و نفس مجرد مشهود گردد: «مَن عَرَفَ نَفسَهُ، فَقَد عَرَفَ اللهَ». و آنچه مشایخ طریقتی در ذکر قلبی اصرار دارند، برای همین است که در ذکر لفظی توجه تامّ، غالباً دیر دست میدهد، ولی نقش در قلب بیتوجه، یک مرتبه آن متصور نیست. پس اگر مستدام شود، البته زودتر غلبه حال رخ میدهد،
و این مطلبی که عرض شد، فقط برای سرّ توجه تام بود، نه آنکه غرض ترجیح ذکر قلبی است؛ بلکه همین ذکر لفظی که موافق شرع است، و همچنین، نماز و دعا و زیارت هر کدام که با توجه باشد موثّر است. دیگر آنکه؛ هر کس خود خواه است، باید همیشه حاضر معالله باشد و لسان او از ذکر او، و قلب او از یاد او خالی نباشد و لو در بیتالخِلاء (دستشویی)؛ کما اینکه از دستورشارع و اذکاری که در بیتالتّخلیه وارد
شده، انسان میفهمد اهمیت یاد حق و ذکر او را.
نظرات ( 2 نظر )
لینک
شنبه، 26 اسفند، 1385 - سید عباس
رنگ قرمز بر موفقیت تاثیر میگذارد
دانشمندان آمریکایی و آلمانی دریافتهاند که رنگ قرمز میتواند بر چگونگی عملکرد افراد تاثیر داشته باشد و مانع نهایت تلاش افراد در آزمونها شود.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از یونایتدپرس از روچستر، محققان "دانشگاه روچستر" و "دانشگاه مونیخ" با بررسی تاثیر رنگ قرمز بر عملکرد ذهنی دریافتند که اگر افراد قبل از آزمون حتی ذرهای رنگ قرمز ببینند ، عملکرد آنها به اندازه چشمگیری تحت تاثیر قرار خواهد گرفت.
پروفسور "اندرو الیوت" روانشناس در دانشگاه روچستر که ریاست محققان را در این مطالعه بر عهده داشت گفت، پژوهشگران دریافتند زمانیکه افراد قبل از آزمون حتی ذرهای رنگ قرمز مشاهده کنند آنها این رنگ را با خطاها و ش***تها ارتباط میدهند و در عوض در آزمون ضعیف عمل میکنند.
ایلیوت گفت، مشخصا رنگ ارزش زیبایی دارد اما میتواند حامل معنای ویژه ای باشد و اطلاعات خاصی را انتقال دهد.
دعای هفت هیکل
دعاى هفت هیکل
دعاى هفت هیکل از جمله ادعیه شریفه اى است که هر *** آن را بخواند یا در نزد خود نگاهدارد خداوند تبارک و تعالى او را از غیبت و بدگویى مردمان نگاهدارد و دشمنان او را مغلوب نماید و در بعضى از کتب زیاد بر این مطلب خواص و حسنه نوشته اند هر *** مایل باشد به آن مراجعه نماید.
هیکل اول
بسم اللّه الرحمن الرحیم
اعیذ نفسى باللّه العلى العظیم اللّه لا اله الا هو الحى القیوم لا تاخذه سنه و لانوم له ما فى السموات و ما فى الارض من ذالذى یشفع عنده الا باذنه یعلم ما بین ایدیهم و ما خلفهم و لایحیطون بشى ء من علمه الا بماشاء وسع کرسیه السموات و الارض و لایوده حفظهما و هو العلى العظیم .
هیکل دوم
بسم اللّه الرحمن الرحیم
اعیذ نفسى باللّه العلى العظیم اذ قالت امراه عمران رب انى نذرت لک ما فى بطنى محررا فتقبل منى انک انت السمیع العلیم سنه من قد ارسلنا قبلک من رسلنا و لاتجد لسنتنا تحویلا اقم الصلوه لدلوک الشمس الى غسق الیل و قران الفجر ان قران الفجر کان مشهودا و من الیل فتهجدبه نافله عسى ان یبعثک ربک مقاما محمودا و قل رب ادخلنى مدخل صدق و اخرجنى مخرج صدق و اجعل لى من لدنک سلطانا نصیرا.
هیکل سوم
بسم اللّه الرحمن الرحیم
اعیذ نفسى باللّه العلى العظیم امن الرسول بما انزل الیه من ربه و المومنون کل امن باللّه و ملئکته و کتبه و رسله لانفرق بین احد من رسله و قالوا سمعنا و اطعنا غفرانک ربنا و الیک المصیر لایکلف اللّه نفسا الا وسعها لها ما ***بت وعلیها ما اکتسبت ربنا لاتواخدنا ان نسینا او اخطانا ربنا و لاتحمل علینا اصراکما حملته على الذین من قبلنا ربنا و لا تحملنا ما لا طاقه لنا به واعف عنا و اغفرلنا و ارحمنا انت مولینا فانصرنا على القوم الکافرین .
هیکل چهارم
بسم اللّه الرحمن الرحیم
اعیذ نفسى باللّه العلى العظیم و قل جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقا و ننزل من القران ما هو شفاء و رحمة للمومنین و لایزید الظالمین الا خسارا و اذا انعمنا على الانسان اعرض و نابجانبه و اذا مسه الشر کان یوسا قل کال یعمل على شاکلته فربکم اعلم بمن هو اهدى سبیلا و بسئلونک عن الروح قل الروح من امر ربى و ما اوتیتم من العلم الا قلیلا.
هیکل پنجم
بسم اللّه الرحمن الرحیم
اعیذ نفسى باللّه العلى العظیم قال رب انى و هن العظم منى و اشتعل الراس شیبا و لم اکن بدعائک رب شقیا و انى خفت الموالى من ورائى و کانت امراتى عاقرا فهب لى من لدنک یرثنى ویرث من ال یعقوب و اجعله رب رضیا لقد صدق اللّه رسوله الرویا بالحق لتدخلن المسجد الحرام انشاء اللّه امنین محلقین روسکم و مقصرین لاتخافون فعلم ما لم تعلموا فجعل من دون ذلک فتحا قریبا.
هیکل ششم
بسم اللّه الرحمن الرحیم
اعیذ نفسى باللّه العلى العظیم قل اوحى الى انه استمع نفر من الجن فقالوا انا سمعنا قراءنا عجبا یهدى الى الرشد فامنا به ولن نشرک بربنا احدا و انه ، تعالى جد ربنا ما اتخذ صاحبه و لا ولدا و انه ، کان یقول سفیهنا على اللّه شططا.
هیکل هفتم
بسم اللّه الرحمن الرحیم
اعیذ نفسى باللّه العلى العظیم و ان یکاد الذین کفروا لیزلقونک بابصارهم لما سمعوا الذکر و یقولون انه لمجنون و ما هو الا ذکر للعالمین .
بسم الله الرحمن الرحیم
کتاب المخازن محتوی است بر بسیاری از علوم وفنون ومطالب گوناگون ومتنوعه سودمند دیگر از قبیل تاریخ تفسیر روایات دعوات ختومات طلسمات نکات نوادر ظرائف لطائف قصص امثال اشعار الغاز آداب اخلاق مواعظ نصایح حکم وغیرها که 5 جلد میباشد و در اینجا قسمتهایی از جلد اول آن تقدیم حضور میگردد
الحمد للّه وکفى ، وسلام على عباده الّذین اصطفى ، محمّد وآله العترة الطاهرة ، أئمّة الصدق والصّفا .
پس أز حمد فراوان ، وسپاس بیگران وستایش ونیایش بدرگاه یزدان مهربان وآفریننده جهان ، خالق أنس وجان وقلم وبیان .
ودرود بى پایان بر روان پاک رسولان وبر گزیدگان خداوند سبحان ، بویژه خاتم آنان ، أشرف پیمبران ، وفخر کلّ إنسانیان : حضرت محمّد مصطفى (صلى الله علیه وآله) ، وخلیفه بر حقّ وبلا فصلش ، مولاى متقّیان وأمیر مؤمنان حضرت علىّ مرتضى(علیه السلام)، ویازده ستارگان برج ولایت ، وأختران آسمان سعادت ، که چراغ ومشعلان هدایت ، وراهنمایان خلقند ، أز جانب أو تعالى شأنه .
چنین گوید : بنده شرمنده گنه کار وأمید وار برحمت ـ پروردگار (العبّاس الحسینى الکاشانى) خلف علّییّن مقام علاّمه ربّانى حجة الحقّ والآیة المطلق (الحاجّ السیّد على الأکبر الحسینى الکاشانى) نالهما المولى ألفیض الربّانىّ .
چنون بفضل حضرت ذى الجلال جلّت نعمآئه وآلاؤه أز : دوره نفیسه موسوعه : (حدآئق الأنس) فراغت حاصل گردید «وذلک فضل اللّه یؤتیه من یشآء» بر خورد نمودم در ضمن مؤلفّات عدیده کثیره مخطوطه خود بمسوّداتى که در أمور متفرّقه متنوعّه ومرکبّه أز عربى وفارسى که در قدیم الأیّام وأوان جوانى در بلد مقدّسم ، ومسقط الرّأسم، شهر مقدّس کربلآء ، على مشرّفها آلاف التحیّة والثنآء هنگام مطالعاتم ، یا مسموعاتم أز أعاظم وأکابر جمع آورى نموده تا آنکه مجموعه محتوى بسیارى أز مطالب نافعه گوناگون وسودمند گردیده ، که حقّاً میتوان گفت : «فیها ما تشتهیه الأنفس وتلذّ الأعین» .
ولى : داعى پس أز طبع مجلّداتى أز موسوعه ـ حدآئق الأنس ـ دیگر مقتضى ومناسب ندیدم که در إین زمینه وإین سبک کتاب ، تألیف دیگرى بطبع ونشر برسانم، بلکه همّت ومبادرت بطبع سآئر مؤلّفات خود که بفضل ونعم غیر متناهیه إلهیّه تألیف نموده ام ، ومتجاوز أز 80 کتابست بنمایم ، مانند : (تفسیر الرّضوان) و(معجم رجال الشیعّة) و(فقه الشیعة) وأمثالها .
أمّا : أز آنسو الحاج وإصرار بعضى أز أفاضل علمآء وأعاظم أدبآء وشعرآء (حیّاه اللّه وبیّاه ومن کلّ مکروه وقاه) مرابرآن وأداشت که أمتثال أمر إیشان نموده ، وإجازه طبع ونشر إین مجموعه را بدهم .
باشد که از این راه نیز خدمتى بأهل فضل وأدب ودانش وأرباب ذوق وکمال ومعرفت نموده باشم ، تا در ساعات تألمّ وملال ، وتکدّر خاطر وأحوال ، باین مجموعه نفیسه که آنرا : (المخازن) نامیدم مراجعه نموده ، وانشراح صدرى براى آنان بوده باشد ، وتاحدّى از خستگیهاى فکرى وناراحتیهاى روحى درآیند وبدین وسیله ثوابى عظیم وأجرى جزیل عآئد ونصیبم گردد .
از مراجعه کنندگان محتوم بـ (المخازن) ملتمسم که چنانچه بخطا وسهو یا لغزش ونسیانى بر خورد نمایند بدیده اغماض وعفو باو بنگرند، وهیچگاه خورده گیرى ننمایند (لأنّ الإنسان معرض الخطأ والسّهو والنسیان ، والعصمة للّه العزیز الرحمن) .
رجآء واثق از مطالعه کننده گان گرامى ، چنانستکه این عمل نالایق ومتواضع را قبول فرموده ، ودر هرحال بدعوات ـ صالحات خودشان لاسیّما فی مظانّ الاجابة والقبول ـ فراموشم ننمایند ، که نیاز شدید وأکید بدعوات آنان دارم .
واللّه الموفّق والمستعان ، وهو حسبى ونعم الوکیل وهو على کلّ شئ قدیر ، وآخر دعوانا أن الحمد للّه ربّ العالمین .
* (شعر دیگر درستایش پروردگار) *
اى نام تو آرایش عنوان کلام *** وى یاد توآرامش هر بی آرام
در حیّز امکان وتصوّر هرگز ***بى یاد تو آغاز نگیرد انجام
* (جهت محفوظ بودن متاع خانه) *
هر *** هر روز چندبار سوره مبارکه ماعون را بر متاع خانه خود بخواند روبقبله ، از ش***تن وتلف شدن محفوظ گردد ، ومداومت بر آنسوره شریفه موجب استجابت دعوتست
* (جهت غنى بودن از مال دنیا)*
ومجرّب است هر*** پیش از فریضه صبح دویست مرتبه یا حىّ یا قیّوم ، بگوید غنى شود ، از مال دنیا ،
* (جهت قضاء حاجات) *
هر*** در ثلث آخر شب بعد از دورکعت نماز حاجت ،
دستهاى خودرا بلند نماید ، وهفتاد مرتبه بگویدیاابصر الناظرین یا أسرع الحاسبین یا أسمع السّامعین ، یا أکرم الأکرمین یا أرحم الرّاحمین یا أحکم الحاکمین ، انگاه حاجتهاى خود را طلب نماید برآورده میشود انشآء اللّه وتأثیر بسیار دارد ودلشاد خواهید شد .
* (جهت بر آمدن حاجات) *
: ونیز مرویست که هر*** در سجده بیست ویک بار یاذا الجلال والاکرام ، بگوید وحاجت بخواهد ، حاجتش روا میگردد انشآء اللّه
یک ختم کامل قرآن در مدت یک هفته
براى انجام کارهاى دنوى واخروى ، واز مجرّباتست
بعضی از بزرگان فرموده اند ختم قرآن مجید در مدّت یکهفته بجهت هر مطلب مشروع أعمّ از دنیوى یا أخروى ، از مجرّباتست ، که از روز جمعه شروع نموده وروز پنجشنبه ختم نماید ، بدین ترتیب :
جمعه : از أوّل قرآن تا آخر سوره مآئده .
شنبه : از سوره مبارکه أنعام تا آخر سوره مبارکه برآئه .
یکشنبه : از سوره مبارکه یونس تا آخر سوره مبارکه مریم .
دوشنبه : از سوره مبارکه طه تا آخر سوره مبارکه قصص .
سه شنبه : از سوره مبارکه عنکبوت تا آخر سوره مبارکه ص .
چهارشنبه : از سوره مبارکه زمر تا آخر سوره مبارکه الرّحمن .
پنجشنبه : از سوره مبارکه واقعه تا آخر قرآن .
پس از ختم قران سه مرتبه به سجده رفته در سجده اول 1مرتبه در سجده دوم 2مرتبه در سجده سوم 3مرتبه این ذکر را بخواند انشاءالله حاجتش بر آورده میشود(سبوح قدوس رب الملاءکة والروح )
* (جهت دفع دشمن) *
از حضرت امام زین العابدین(علیه السلام) مرویستکه براى دفع دشمن ایندعارا پس از نماز صبح هر*** بلافاصله بخواند دشمن او مقهور میگردد ، ودعااینست :
)اللّهمّ انّى ضعیف وأعدائى أقویآء وأنت القوىّ وقنى شرّهم واکفنى أمرهم واعنّى علیهم بحولک وقوّتک یا قوی(
* (باین اشعار بنگرید) *
حریفى سبوئى بدوشم نهاد *** نهانى سبو سر بگوشم نهاد
که چندى از این پیش در بوستان *** تو انگور بودى ومن باغبان
کنون من سبویم تومیخاره*** برو فکر خودکن که بیچاره اى
* (خواص چهار سوره از سور قرآن مجید) *
نوشته اند که جهت تسخیر بزرگان سه بار بخواند سوره مبارکه ألم نشرح را ، ونیز بجهت روشنائى چشم سوره مبارکه ألم نشرح را بیست ویکبار بخواند نافع است است .
ومداومت بر سوره مبارکه کوثر ، براى دفع دشمن مفیداست وقرائت سوره مبارکه اذا جآء نصر اللّه والفتح را براى ایمنى از بلاهاى ناگهانى هروز هفت مرتبه نافع است .
وهمچنین براى ظفر بر دشمن وسرافرازى بین مردم مفیداست وقرائت سوره مبارکه إنا أنزلناه فی لیلة القدر را در سه شب هر شبى چهل مرتبه براى وسعت روزى بسیار بسیار مجرّبست انشاء اللّه .
* (ختم سوره مبارکه توحید جعت برآمدن حاجات) *
منقولستکه دورکعت نماز حاجت رجاءً بجا آورد ، وپس از آن صد مرتبه صلوات بفرستد ، انگاه چهارصد مرتبه سوره مبارکه توحید را قرائت نموده وثواب آنرا هدّیه روح مقدّس حضرت أمیر المؤمنین(علیه السلام)نماید ، وباید در یکمجلس بوده باشد ، وچهل وچهار مرتبه دیگر را پس از انکه حاجتش برا آورده شد هدّیه نماید ، وچنانچه در شب جمعه بوده باشد بهتراست ، واین ختم بسیار سریع الإجابه است است .
* (جهت زیادتى حافظه) *
از بزرگان منقولست که اگر ***ى ایندعارا بنویسد وبشوید وبیاشامد در صبح ناشتا هرچه را بشنود فراموش نکند انشآء الله: بسم الله نوّر بکتابک قلبى واشرح به صدرى وأطلق به لسانى بقولک وبقوّتک لا حول ولا قوّة الاّ باللّه العلىّ العظیم
* (وتوسعه در امر معاش) *
مرویست که مداومت بر کلمه مبارکه یا حیّ بعد از هر نماز هیجده مرتبه موجب طول عمر ، ودفع مرگ مفاجات ، وتوسعه در أمر معاش خواهد بود
* (جهت بر آمدن حاجات) *
ونیز مرویست که هر*** در سجده بیست ویک بار بگوید یا ذالجلال والاکرام وحاجت بخواهد ، حاجتش روا میگردد
* (چگونه در یکشب آتشکده را خراب وبجایش ) *
* (مسجد ساختند که حقاّ از وقایع عجیبه وغریبه است ) *
نوشته اند که در أیام عبداللّه بن طاهر ذو الیمینین واعظى در قریه مالان هرات مردم را موعظه مینمود ، وجمعى زیاد در پاى منبرش حاضر بودند ، روزى واعظ در أثنآء وعظش رو بأهل مجلس آورده واز آنها عتاب وگله گى نمود ، که در این شهر مگر مسلمانى نیست ، مگر درد دین براى ***ى نمانده ، چه در جوار فلان مسجد آتشکده گبران است ، وهیچ مسلمانى نیست که حریم ان مسجد را از لوث انمعبد أهل شقاق پاک سازد ، سخنان واعظ چنان بر حاضرین تأثیر تمام ، کرده ، ودر شبى که مجوسان همه در خواب غفلت بودند ، جمعى بى شمار ازآنمردم بدآنجا شتافتند ، وباهمّت عالى وعزمى قوىّ واراده آتشین آتشکده را از بنیان برداشته وبجایش مسجدى عالى بنانهادند چون صبح شد ومجوسان از خواب بیدار شدند ، از آتشکده آثارى ندیدنداز قضیّه مستحضر شدند ، نا علاج راه نیشابور که در آن وقت دار الاماره بود پیش گرفتند ، وداورى را بعبداللّه بن طاهر بردند شکایت نمودند ، عبداللّه در صدد منع مسلمانان درآمد ، وایشان را عتاب وخطاب نموده وسرزنش ساخت ، ولیکن چهار هزار مسلمان از ریش سفیدان از شهر وبلوکات نزد عبداللّه أداء شهادت نمودند که هرگزدراین مقام آتشکده ای نبوده ومدةالعمر این مسجدرا در این مکان دیده ایم
مؤلّف گوید : این قضیه را بکیفیّت مذکور در چند مدرک ومأخذ دیدم ، وهر چند بحسب ظاهر بسیار جاى شگفت وتعجب است که در یکشب یک بنآء عالى را بتوان خراب نموده ویک بناى عالى دیگر بجایش بنا نمایند ، ولى محقّق ومسلّم است که بعضى از قضایا که مورد : تأیید الهى وعاملینش مؤیّد بروح القدس هستند بر خلاف طبیعت از یک موفّقیت وعنایتیکه از ساحت قدس الهى (جلّت عظمته) میباشد بهره مندند، واین چنین أعمال محیّر العقول از آنان صادر شود ، وچه بسیار این قضیه هم نظیر دارد که در کتب سیر وتواریخ مذکوراست
دیگر مطالب بمرور خواهد آمد